کد مطلب:150298 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:214

ضرورت تحقق حکومت دینی
وقتی كه زمینه كاهش انسان فراهم شد، باید بیشتر به انسانیت فكر كرد و


آماده شدن حسین علیه السلام برای به دست گرفتن حكومت دینی، یكی از عواملی است كه جلوی این كاهش را می بندد، هر چند حكومت مقصد نیست بلكه تعالی انسان مقصود است.

آری از روزی كه انسان به مقام خلیفة الهی خود پشت كرد، به هر كار سبكی دست زد، حتی به نابودی خودش هم دست زد، روی این نكته فكر كنید كه انسان چگونه خودش را به راحتی به رذالت می كشاند با اینكه می داند رذالت است، فرهنگ امروز دنیا مثل فرهنگ امویان، انسان را به شدت كاهش داده است. شما اگر خواستید كه جامعه به بسیاری از رذالت ها راضی نشود و حتی به بسیاری از سیاست مداران موجود دنیا راضی نشود، باید انسان را از فروكاستن یا به اصطلاح از Reductionism نجات بدهید. چرا جوامع امروزه دنیا حاكمان غیر الهی را تحمل می كنند؟ چون امروز مردم دنیا برای خودشان هم یك افق متعالی و مقدس قائل نیستند و لذا به راحتی می توانند این نوع از حاكمان را تحمل كند. به فرهنگ شعیه دقت داشته باشید. شیعه خودش را نازله امام خودش می داند و لذا از آن جایی كه امام شیعه یك انسان معصوم است. شیعه خودش را سبك و سطحی نگاه نمی كند. فرهنگی كه امامش یك انسان معصوم است، نمی تواند سیاست مدار غیر الهی را تحمل كند و حاكمان غیر معصوم هم باید بر اساس فرهنگ معصوم حكومت كنند. این است كه شما می بینید برای اینكه بخواهند مزدورهای خودشان را به ما تحمیل كنند و ما را از انگیزه های متعالی خارج كنند، اول تلاش می كنند انسانیت ما را كاهش دهند. ملتی كه مشغول تبلیغات تلویزیون و تماشای كارتون و... شد، آرمان هایش غیر الهی می شود و لذا به راحتی بنی صدر را تحمل می كند، این ملت رجایی را برای چه میخواهد؟ و اگر بنی صدر را تحمل نكرد، چون روح تشیع در صحنه بود. شیعه اگر شیعه ماند، نمی تواند حاكمان دنیا را تحمل كند، چون خودش فروكاسته نشده است، چرا كه امام او، یك انسان معصوم است، یعنی تا وقتی كه به امام معصوم نظر دارد فروكاسته نمی شود.

حالا اگر بخواهید جامعه ای را كه انسانیت اش فروكاسته شده و تقلیل یافته


است، نجات دهید، باید حتما امام معصوم بیاید و حكومت را به دست بگیرد، با موعظه و نصحیت نمی توان چنین جامعه ای را نجات داد، این است كه می گوییم: امام آمده است تا حكومت را به دست بگیرد - برای این كه الگوهای مردم، ناخودآگاه، حاكمان مردم هستند - حالا اگر حاكمان، انسانهای فرومایه ای باشند انسانها نیز فرومایه می شوند، انسانی كه فرومایه شد، دیگر نمی تواند آسمانی بشود دیگر دین را نمی فهمد، مقدسات را نمی شناسد و فرومیرود در همین دنیا، و هبوط كامل می كند، آن وقت خداوند هدایتش را از این انسانها می گیرد. حالا اگر امام حكومت را در دست گرفت، برای او حكومت مقصد نیست بلكه تعالی انسان مقصد است. شما در دوران انقلاب اسلامی دقت كنید، آن زمانی كه بحران ها خیلی كم بود با اینكه این همه دشمن داشتیم به این جهت بود كه انقلاب اسلامی انسان ها را متوجه بزرگی هایشان كرد و به همین جهت زمین خواهی و دنیاطلبی برای آنها ارزش نشد و راحت توانستیم زندگانی زمینی را سیر كنیم و از آن مشكلات انبوه بدون آن كه دچار بحران شویم، بگذریم، ولی وقتی كه از این تعالی انسانی غفلت كردیم، بحران ها و حرص ها به وجود آمد، شما می دانید كه انشاءالله با حضور امام عصر (عج) در آخرالزمان. همه بحران ها از بین می رود. چون امام حی معصوم، عصاره همه پیغمبران و امامان به صحنه می آید و اصلا خواسته بشر را عوض می كند، بشری كه خواسته اش عوض شد، بشری نیست كه دیگر بحران های مدرنیته را داشته باشد، اصلا میل و طلبش اینها نیست. الا طلبهای غیر الهی ما، بسیاری از این مشكلات را به وجود آورده است. وقتی طلب شما متعالی شد، بسیاری از این مشكلات و نیازها، مسخره می شود و انسانی می رسد به جایی كه باید برسد.

موضوعی كه بحث آن به جلسه بعدی می كشد و لازم است اكنون باب آن را باز كنم این است كه در صدر اسلام سه گروه در صحنه هستند، برای گروه اول فقط حكومت مهم است و لو با انجام هر جنایتی، كه دیدید حكومت را هم گرفتند و نپرسید كه چرا امیرالمؤمنین علیه السلام یا امام حسین علیه السلام جلوی اینها را نگرفتند؟ چرا كه نمی توان با كسی كه این قدر پست باشد كه فقط حكومت برایش مطرح است، هم


عرض شد. حكومت باید به قیمت ادامه تعالی انسان به دست گرفته شود، نه به قیمت هم عرض شدن با بنی امیه و مردم را با انگیزه های فاسد به میدان آوردن و بعد هم به آنها خیانت كردن آن طور كه بنی امیه عمل كرد، اما دو گروه دیگر هم در دل یاران پیامبر (ص) در صحنه داریم. گروهی مثل عباس عموی پیامبر (ص) و فرزندانش كه خیلی تلاش می كردند حكومت را به دست بگیرند و یك گروه مثل امیرالمؤمنین علیه السلام هم می خواست حكومت را به دست بگیرد.

وقتی پیامبر صلی الله علیه و آله را غسل و كفن می نمودند سه گروه بودند. یك گروه در سقیفه بنی ساعده كه به تمام معنا حكومت را می خواستند، یكی هم عباس و یكی هم امیرالمؤمنین علیه السلام و این دو ایستاده بودند و غسل و كفن پیامبر (ص) را انجام می دادند، عباس دلش در سقیفه بود، ولی ادبش حكم می كرد در كنار جسد پیامبر صلی الله علیه و آله بماند. امیرالمومنین هم صرفا دلش در انجام وظیفه بود در تاریخ داریم كه عباس چند بار خطاب به حضرت علی علیه السلام گفت آقا، دارند حق شما را می برند و انتظار داشت كه علی علیه السلام غسل و كفن پیامبر (ص) را رها كند و به حكومت خود بیندیشد. بعدا همین روحیه عباس در فرزندانش سرایت كرد و بنی عباس حاكم شدند. اینها حكومت را برای حكومت می خواستند. هر چند اول ادب دینی داشتند و در سقیفه نرفتند، ولی دلشان، دل حكومت خواهی است. ائمه شیعه، حكومت را برای تعالی انسان می خواهند. بعد از سقوط بنی امیه زمینه حاكمیت اولاد امیرالمؤمنین علیه السلام به صورت احساسی آماده بود ولی امام می بیند كه اصلا این زمینه، زمینه ای نیست كه اینها می خواهند، یعنی افرادی كه آمده اند با فرزند امیرالمؤمنین یعنی امام صادق علیه السلام بیعت كنند، حكومت را برای حكومت می خواهند، و لذا امام آن صحنه را مناسب حضور خود ندیدند و آینده خوبی برای آن پیش بینی نمی كردند، اینجاست كه می بینیم كربلا برای به دست گرفتن حكومت هست ولی تعالی انسان محور اصلی است، حالا اگر نشد حكومت را دست بگیرند تعالی انسان را كه نباید تعطیل كرد دیدید كه امام حسین علیه السلام محور اصلی را رها نكردند و به همین دلیل حضرت موفق است، یعنی امام در تمامی صحنه ها آنچه كه مقصدش بود به انجام رسانید. و همه


صحنه ها را به نفع خودش تغییر داد، در تنگنای ظهر عاشورا همه صحنه ها به نفع حسین علیه السلام رقم می خورد. به معنای اینكه انسانیت متوجه شد كه وقتی انسانیت فروكاسته شود، پسر پیغمبر هم كشته می شود و این پیام بسیار بزرگی است كه باید بشر خوب بشنود تا امروزش غیر این شود كه هست و تا دغل كاران او را هلاك نكنند. همین امسال یكی از علمای اهل سنت پاكستانی در مصاحبه خود گفت كه نهضت اباعبدالله علیه السلام اسلام را نجات داد. یعنی اسلام در اهل سنت هم تا آنجا كه جا داشت از انحراف اولیه نجات پیدا كرد، برای همین هم اهل سنت آن روحیه بی تفاوتی نسبت به قداست ها را تا حدی رها كردند و عنصر عرفان در آنها رشد كرد، برای همین وهابیون مطرود اكثر اهل سنت هم هستند. به قول استاد عزیزی می فرمود، اهل سنت بیشتر از ما شیعیان وهابیون را قبول ندارند. چون نهضت كربلا فرهنگ ارادت به مقدسین شد. در كل جامعه اسلامی و شعاع آن، همه اسلام را روشن كرد. شما نگاهی به تونس، به مصر، به دمشق بیندازید، آقا حافظ اسد رئیس جمهور سابق سوریه مدعی بود كه من شیعه ام، یعنی تقربیا همه جهان اسلام قداست اهل بیت (علیهم السلام) را به عنوان یك اصل پذیرفته است كه البته منظورم این نیست كه به مقصد رسیده اند، انشاالله كه خون حسین علیه السلام اینها را به مقصد برساند، خلاصه بحث اینكه، اولا مشخص شود كه این دو جبهه چه خصوصیاتی دارد؟ مطمئن باشید اگر ما شیعیان به درستی جبهه حسین را بشناسیم و عمل كنیم حتما امام حسین علیه السلام امروز جهان را نجات می دهد. به عبارتی هنوز خود شیعه ها بر سر عقل و درایت كامل نیامده اند تا نتایج كامل به دست آید. ثانیا: متوجه شویم؛ گرایش عباسیان چه فرقی با گرایش علویان داشت و چه مشابهتی به امویان داشت و امام آمده است تا در بستر حاكمیت دین انسان فروكاسته شده را نجات دهد تا از مقدسات عالم غافل نگردد.

والسلام علیكم و رحمه الله و بركاته